خلوتگاه جاییست که موقع دلهره و اضطراب به سمتش میروید. جایی که سعی میکنید خودتان را آرام کنید و یادآوری کنید حتی وقتی به نظر میرسد همه چیز از کنترل خارج شده با اعتمادبهنفس باقی میمانید.
خلوتگاه شما میتواند گوشهای از خانه باشد یا حتی بیرون از آن. مثل کتابخانه، پارک، باغ. در خلوتگاه از کپسول خاطرات و رویاهای لذتخش استفاده می کنیم. تجسم میکنیم که از حوادث گذشتهایم.
چیزی که ذهنتان را مشغول کرده پیدا کنید و بپرسید:
- آیا هدف من همان چیزیست که میخواهم یا اصلا خواستهی من نیست؟
- آیا این هدف شخصی من است یا هدف دیگران را دنبال می کنم؟
- چه نشانههایی از موفقیت هست؟
- کدام نیاز من را برطرف میکند؟
- چه منابعی برای رسیدن به این هدف دارم؟
- آیا ممکن است در مسیر این هدف چیزهای ارزشمندی را از دست بدهم؟
- اولین قدم برای این هدف چیست؟
ما با نقل قولهایی احاطه شدیم که میگویند«خواستن توانستن است». اما در واقعیت همهی آدمها به همهی خواستههایشان نمیرسند. به اهدافی دست پیدا میکنند که برایشان برنامهریزی دارند.
اگر حواسمان نباشد با همهی توانمان رویای شخص دیگری را زندگی میکنیم. برای تاثیر پذیرفتن فقط کافیست شخصی چیزی را مدام تکرار کند:« تو باید اینکارو بکنی … تو باید این رشته رو بخونی … تو باید دکتری بگیری … ». هیچ کدام از این اهداف بد نیستند اتفاقا میتوانند زندگی ما را بهبود بدهند نکته مهم این است که «اهداف ما نیستند». در مسیر به خودمان میآییم و متوجه میشویم ناغافل تحت تاثیر قرار گرفتیم.
وقتی این مهارت را پیدا کردید که هماهنگ با ارزشهای اصلی زندگیتان پیش بروید
هر هدفی داشته باشید دیگر کسی نمیتواند جلوی شما را بگیرد.
قاضی ملامتگر درون شما میگوید :«تو همه چیو خراب میکنی» اما وقتی عضلهی اعتمادبهنفستان را تقویت کرده باشید ندایدرونیتان میگوید :
«میدونی … تا حالا این کارو نکردم و بلد نیستم – چه جالب یه چیز جدید-کی میتونه کمک کنه اینکارو انجام بدم؟»
این بلاگ به سفارش سایت میترا آرمان تهیه شده و استفاده از آن با ذکر منبع بلامانع است.