پول یعنی چه؟ چگونه با پول برخورد کنم؟ - میترا آرمان - رشدفردی و رشدشغلی
پول یعنی چه؟ چگونه با پول برخورد کنم؟

پول یعنی چه؟ چگونه با پول برخورد کنم؟

تو زمان دانشجویی کمتر به خونه می رفتم و از اوضاع خونه و اخبارش بی اطلاع بودم، یکبار که برای استراحت اومده بودم خونه متوجه شدم مادرم خیلی ناراحته. اون سالها مادرم از یکی از این موسسه ها وامی گرفته بود که عین گرداب شده بود و علاوه بر پول، آرامشش هم می بلعید. وقتی وارد موسسه میشدی میدیدی یک نفر یک ریز داره با تلفن حرف میزنه. دلیلش چی بود؟ اگه فقط یک روز از بازپرداخت میگذشت، سریع زنگ میزدن و براشون مهم نبود تو تو چه وضعیتی هستی، کلی تهدید که پولو پس بده. برای این مدت زمان تاخیر هم کلی جریمه می اومد روش. بدهکاری پشت بدهکاری و قرار بود سه سال دیگه ادامه داشته باشه.

این یکی از بدترین مواجهه های من بود با پول.

پول قرار بود دست نیافتنی باشه و نبودنش باعث بدبختی و تشویش. عملا پولی نداشتم که این مسئله رو حل کنم. فقط یه پیشنهاد دادم، دنبال یه وام از بانک معتبر با سود کم باش و این وامو تسویه کن.

درباره رفتارمون با پول باید چندتا تعریف رو بدونیم که در طول اپیزود براتون میگم که خوب باید دقت کنین. اولیش عواملیه که باعث ذهنیت فقیر میشه یا درست ترش تفکر تونلی.

وقتی هم بی پولی هم کلی بهت حرف میزنن و هم در حال جریمه شدنی و هم این روند قراره سالها ادامه داشته باشه تو رو به تونلی میندازه که هم طولانیه و هم تاریک. ناچاری چشمت رو روی همه چی ببندی. همه جوره محدود میشی و دست به اقدام نمی زنی، وقت نداری سرتو برگردونی و فرصت های اقتصادی و رشد شغلی  اطرافت رو ببینی. این دور باطل تموم نمیشه و از بس طولانیه، میشه سبک زندگی ناسالمت، به تفکر تونلی عادت می کنی و قطعا عده ای فرصت طلب و البته بی انصاف از این زندانی که برات ساختن کسب درآمد می کنن.

حواستون به تصمیم های اقتصادی پدر و مادر هایی که پا به سن گذاشتن باشه، همیشه تشویقشون کنین که برای گرفتن وام یا خریدهای اقساطی مشورت بگیرن. وسوسه ی سریع بودن، زود بودن، هیجان یه اقدام بزرگ مخصوصا تو شرایط اقتصادی کشور ما، مارو میندازه توی همون تونل.

بورس

اگه یادتون باشه چندوقت پیش با پدیده بورس مواجه شدیم. البته بورس همیشه بوده و هست، خیلی ها هم ازش درآمد خوبی بدست میارن و براحتی ازش کسب درآمد می کنن. اما یه عده پول نداشتن و وارد بورس شدن، یه عده همه ی زندگیشونو گذاشتن تو بورس. وقتی پول نداری یا قرض می کنی یا وام میگیری یا نزول، وقتی پول روز مبادات رو خرج می کنی و پس اندازتو صفر می کنی، تو رو میندازه تو تونل. بیشتر از کسایی که کمی پس انداز دارن، بیشتر از کسایی که با پول اضافه شون وارد میدون میشن، تحت فشار قرار می گیری و این فشار  تو رو مجبور می کنه تصمیم سریع بگیری، چون همه مون می خوایم سریع پولدار شیم، تصمیمت از تونل میگذره. وقتی دانش و مهارت هم نداشته باشی که دیگه تمام.

اینجاست که میگن فقر احمق می کند، این اسم کتابیه که مفصل درباره تفکر تونلی حرف میزنه. این کتاب نوشته سندهیل مولاینتین و الدار شفیر هست و نشر ترجمان چاپش کرده.

یه جمله تکان دهنده تو کتاب روان شناسی پول می خوندم:

خرج کردن پول برای اینکه به مردم نشون بدین چقدر پول دارین سریع ترین راه برای داشتن پول کمتره.

شخصی که تو خانواده ی ثروتمندی دنیا اومده با کسی که تو خانواده متوسط مالی بار اومده باورهای متفاوتی درباره پول دارن.  حتما شنیدین که میگن پول پول میاره. دهه شصتیا، دهه هفتادیا، دهه هشتادیا، دهه نودی ها، هر کدوم باورهای متفاوتی درباره پول دارن. من یادمه زمانی که می خواستیم کنکور بدیم دانشگاه های پولی یکم افت داشت برامون، باور اونموقع بود، حتی سه سال ،چهارسال پشت کنکور می موندیم که بریم دولتی. الان ولی اوضاع خیلی زیاد فرق کرده. 

نمیشه کسی که توی ثروت یا توی فقر  بزرگ شده رو تخریب بکنیم، تعریف بعدی اینه که دنیا منصفانه نیست، پول به عدالت بین همه تقسیم نشده. اینو اگر بدونیم کلی جلو میفتیم، قبول کنیم که این بخشی از زندگیه. اگه بیشتر اوقات حسرت زندگی دیگران رو می خوریم، داریم دستی دستی خودمون رو میندازیم توی تونل. داریم خودمونو میندازیم تو زندان افکارمون. تنها کاری که می تونیم انجام بدیم اینه که خوب نگاشون کنیم و دانش و مهارت هاشونو یادبگیریم.

حس پیشی گرفتن

ما تمایل داریم از همکلاسی هامون، هم رشته ای هامون، همکارامون پیشی بگیریم و این میتونه انگیزه قوی ای برای سخت کارکردن باشه. اما این سخت کار کردن تا کجا ادامه داره؟ چه زمانی حس کافی بودن داریم؟

سقف مقایسه اجتماعی  اونقدر بلنده که عملا هیچ کس به اون نمی رسه. یعنی نبردیه که هرگز نمیشه تو اون پیروز شد، یا اینکه تنها راه پیروزی اینه که از اول واردش نشید- بپذیرین که ممکنه به اندازه کافی داشته باشید، حتی اگر از اطرافیانتون کمتر باشه.

تصور کنین تو یه قرعه کشی 10 میلیارد برنده شدین؟ اگه به نظرتون این عدد کمه خودتون یه عدد بذارین جاش. حالا چه برنامه ای برای این پول دارین؟ چطوری خرجش می کنین؟  تا جایی که می تونین خیالپردازی کنین و حتی یادداشت کنین.

تا حالا اسم چند ثروتمند شناخته شده رو شنیدین که پول بادآورده زندگیشو تغییر داده؟ از صفر به صد رسونده؟ معتبر و معروفه و همه برای مشاوره مالی میرن پیشش حتی الویت یک شراکت برای مجموعه های بزرگه. چندوقت پیش یه ویدیویی از  آقای آس و پاسی میدیدم که سال گذشته لاتاری برنده شده بود. آخه چرا مرد؟ چطور ی تونستی؟

نکته همون خرج کردنه.

ما پول بدست میاریم که خرجش کنیم؟ یا به عبارتی تمومش کنیم؟ عادت هایی که همین الان با همین مقدار پولت داری – با هر مقدار پول دیگه ای هم داری. چرا؟  اسمش روشه، عادت! ما عادت می کنیم. ازونجایی که نه تو مدرسه نه تو دانشگاه به ما آموزش مالی ندادن ما به همدیگه نگاه می کنیم و همونجوری رفتار می کنیم و وقتی پولمون تموم میشه میگیم چرا بی پولیم؟ – یکی از دلایلش اینه که کسی که ازش ایده خرج کردن پول گرفتی، درآمد بیشتری نسبت به تو داره- ما تماما می خوایم الگوبرداری کنیم. اما آیا میدونیم چقدر برای درآمد بیشتر داره اون شخص داره تلاش می کنه؟ وقت و انرژی بیشتری میذاره؟ چقدر داره آموزش میبینه؟ چه وقت هایی از چه چیزهایی گذشته تا به اینجا برسه؟ اصلا تو کشور ماست یا یه کشور دیگه؟ بحث باورها رو یادتونه؟

عادت های پولی درست بساز.

یکی از راههای مواجهه با پول، خرج کردنه. یکیش سرمایه گذاریه چه آموزش دیدن چه کتاب خریدن چه سکه خریدن هرکدوم جای خود. یکیش هم خرج نکردنه، یا همون پس انداز. اگه پولت رسید حتی مقدار کمیش رو برای خودت نگه دار. اینایی که دارم میگم ممکنه برای عده ای امکان پذیر نباشه، میدونم و درک می کنم، این موارد رو شخصی سازی کنین. هر چقدرش رو که می تونین انجام بدین و حواستون باشه اهداف افراطی برای پولتون نداشته باشین.

من سکه خریدم ارزون شد، تو بورس رفتم پولم رفت، کتاب خریدم اصلا به درد نمی خورد، دوره خریدم کارآمد نبود، لباس خریدم آب رفت، گوشی خریدم افتاد شکست ..

تو دوران کرونا خیلی از کسب و کارها شکست خوردن و ناپدید شدن، اما یه عده دیگه فرصت دیدن و تو اون شرایط متولد شدن، عده ای تو بورس پول خوبی بدست آوردن، فردی تونست با فروش سکه سود کنه. کسی همه داراییشو فروخته رفته اوکراین خوب زندگی کنه، جنگ شد و آرزوهاش الان خیلی ازش دورن. دنیا پر از عدم قطعیته. خیلی جاها شاید شرایط اقتصادی با ثبات باشه اما ممکنه اتفاقای غیرقابل پیش بینی بیفته. تعریف دیگه اینه که قرار نیست تصمیم من و پیش بینی من قطعا درست باشه. من فقط آروم به سمت جلو حرکت می کنم. چه کار دیگه ای از دستم برمیاد؟ ایستادن و درجا زدن.

تا اینجا با چند تعریف که باید در مواجهه با پول بدونیم رو گفتم:

  1. تفکر تونلی
  2. دنیا منصفانه نیست
  3. عادت های پولی درست بساز
  4. دنیا پر از عدم قطعیته

پول و سلامتی، این دوتا روی زندگی همه ی آدمهای دنیا تاثیر میذاره. اما خیلی عجیبه که ما مهمترین تصمیم های مالی مون رو سر میز شام، توی دورهمی ها، در حال گپ زدن با رفقا و پشت ویترین مغازه ها میگیریم.

چی میشه اگه فقط 10دقیقه بیشتر بهش فکر کنیم و بعد دکمه خرید آنلاین شاپ رو بزنیم؟ چی میشه اگه خرید بزرگی داریم به طرف مقابل بگیم چند روز بهم فرصت بده تا بهش فکر کنم؟ چی میشه اگه توی چندتا دوره آموزشی سواد مالی شرکت کنم. وقتی می خواین برای پولتون تصمیم بگیرین هدفتون این نباشه که منطقی و بدون احساس باشین. هدفتون این باشه که معقول باشین.

در نتیجه:

یادتون باشه حتما فضایی رو برای امکان خطا کردن و گرفتن تصمیم های اشتباه در نظر بگیرین. حواستون باشه باورهای غلط درباره پول سال های سال با ما زندگی کرده و یکباره تغییر نمیکنه، کم کم متوجه شون میشیم و جایگزین می کنیم. تا اونموقع قلک پلاستیکی هیچ بچه ای رو مسخره نکنیم چون اگه یاد بگیره که هیچ وقت نمیتونه پس انداز کنه، پس هیچ وقت نمیتونه به رویاهاش برسه.

برای تهیه این اپیزود از کتاب فقر احمق می کند نوشته سندهیل مولاینتین و الدار شفیر ،نشر ترجمان و

روان شناسی پول نوشته مورگان هازل، نشر میلکان کمک گرفتم.

​​این بلاگ به سفارش سایت میترا آرمان تهیه شده و استفاده از آن با ذکر منبع بلامانع است​.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید