کمالگرایی یعنی استاندارهای بالایی که ضررهایش از فایدهاش بیشتر است. کمالگرایی اسمهای دیگهای هم دارد: کاملگرایی و بینقصگرایی. کلمهای که روبروی کمالگرایی قرار میگیرد «لزوما هیچکاری نکردن نیست». فرد کاملگرا دیدگاه همه یا هیچ دارد یا کامل کاری را انجام میدهم یا نه.
در مدتی که خودتان را متوقف کردید تا دانش روی دانش بگذارید، جزوه بنویسید، دوره شرکت کنید، شرایط درونی ایدهآلی داشته باشید، همه دست از سرتان بردارند تا وقت کنید و کار خودتان شروع کنید چه سطحی از اعتمادبه نفس را تجربه میکنید؟
نقطه مقابل کمالگرایی بهبود گراییست:
بهبودگرا فردیست که می پذیرد کارهایش کامل نیست و از استاندارهای پایین شروع میکند تا به تدریج به استانداردهای بالا برسد. فرد کاملگرا، با خودش مهربان نیست، با خودش با شفقت رفتار نمیکند. حتی اگر کسی به کارش کاری نداشته باشد خودش را سختگیرانه قضاوت میکند.
اگه مشغول انجام کاری هستید که استاندارهای بالایش تحت فشارتان میگذارد، برون سپاری کنید. لازم نیست به کامل گرایی خوراک بدهیم، متوقف شویم و با این همه توانمندی منفعل یا تنبل به نظر بیاییم. ضرورتی ندارد کلی چیز یادبگیریم، از دیگران کمک بگیریم. همین کار باعث میشود زودتر به نتیجه برسیم و اعتمادبه نفس را تجربه کنیم.
حالا اگر منتظر باشیم شخصی داوطلبانه بیاید و مسئله ی ما را حل کند این دیگر میشود و تنبلی:«اول به فلان استاندارد برسم حالا ببینم چی میشه». افراد تنبل معمولا این توانایی را ندارند که کار بزرگ را به کارهای کوچک تقسیم کنند، اقدام نمیکنند. مثلا برای انجام کاری کمک نمیخواهند، شرایط را همانگونه که هست میپذیرند.
اگر کسی اتاقش بهم ریخته باشد نمیتواند به خودش بگوید کم کم از جایی شروع میکنم به تمیز کردن، کل اتاق را بعنوان یک پروژهی بزرگ میبیند و به خودش میگوید:«هر وقت انرژی و فرصت داشتم انجامش میدم». انجام دادن کار بزرگ با قدمهای کوچک یک مهارت بسیار مهم است. این مهارت نه در مدرسه و نه در دانشگاه یاد نگرفتیم.
برای اینکه لقمه بزرگ را تکه تکه کنید به این گامها توجه کنید:
- اول هدفهایتان را بنویسید.
- یک بازهی زمانی معقول به آن اختصاص دهید.
- قدمهای کوچک را شناسایی کنید.
- برای قدمهای کوچک بازه زمانی بگذارید.
- قدمهای کوچک را به عادت روزانه تبدیل کنید.
در نتیجه:
دیگر خبری از انرژی شبهای امتحان دانشگاه تو سی و چندسالگی نیست. بعد از ازدواج و بچه دار شدن وقت و انرژیمان محدود میشود. آدمهای مهم زندگیمان به توجه نیاز دارد. اگر به شیوهی شب امتحانی پیش برویم علاوه بر اینکه به بدن خودمان فشار میاوریم مهمترین شبهای حضور در کنار آدمهای عزیز زندگیمان را از دست میدهیم که غیر قابل برگشت است. ممکن است آن کار را هم انجام بدهیم به موفقیت هم برسیم ولی از اعتمادبه نفسمان چه خبر؟ چه حسی داریم وقتی روابط مهممان را از دست میدهیم؟